مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای گُل مدینه از نفست جان گرفته است عطر بهشت و بوی بهاران گرفته است مثل گُـلی که غـنچـۀ خود را بـبـر کـشد زهرا تو را ز شوق به دامان گرفته است دیدند قدسیان، که پس از شکر حق علی بر روی دست ناطـق قـرآن گرفته است وقتی تو را گرفت نبی در بغـل گریست گـفـتـند آسـمان ز تو بـاران گرفته است تـا جــبـرئـیـل در قــدم تـو کـنـد نــثــار در دست صد سبد گُل و ریحان گرفته است فطرس که بود بیسر و سامان امید یافت در زیر چتر مهر تو سامان گرفته است ای کـشـتی نـجـات بـشر از حـضور تو دریای عشق و عاطفه توفان گرفته است دیـدنـد عـرشـیان، که خـدا در عروج تو بزمی به پاس مقـدم مهـمان گرفته است تو آن پـدیـدهای، که بـه قـالـو بـلـی خـدا در گـفـتن بـلی ز تو پیـمان گـرفته است تو آن بـشـارتی، که بـرای نـجـات خلـق در دست خویش مصحف ایمان گرفته است آن رهبری که در ره عشق و رضای دوست دل از تـمـام عـالـم امـکـان گـرفته است از صبر و عزم توست به کرب وبلا، فلک انگشت حیرتی که به دندان گرفته است در خاک کربلاست اگر عطری از بهشت حال وهوای توست که جریان گرفته است هرکس که گشت پیـرو مشی و مرام تو پـروانـۀ بـهـشت ز یـزدان گـرفـته است هر کس گریست بهر تو در روز رستخیز گویی به دست لعل بدخشان گرفته است چون مورآمده است«وفایی» به محضرت چون هرچه دارد از تو سلیمان گرفته است |